ا باید به این باور برسید که چه KPI را دوست داشته باشید، چه از آن متنفّر باشید، آنها در همهجا نقش دارند. KPI ها در کسبوکار، مدارس، بیمارستانها، هتلها و … وجود دارند و پیرامون آنها صحبتهای فراوانی وجود دارد. در حقیقت در بسیاری از اقداماتی که در مکانهای مختلف صورت میپذیرد، KPI و اهداف کمی مرتبط با آن وجود دارد و گزارشهای عملکرد آن اقدامات به واسطه KPI و تحقق میزان اهداف کمی آن صورت میپذیرد. اما سوالی که در در اینجا مطرح میشود، این است که آیا واقعا تمام این موارد به درستی KPI هستند؟ KPI باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ و …
به طور ساده میتوان گفت که KPI روشی برای سنجش میزان خوب بودن عملکرد افراد و یا در سطح کلانتر میزان خوب بودن عملکرد سازمان و یا یک واحد سازمانی است. KPI مخفف کلمه Key Performance Indicator و به معنای شاخص کلیدی عملکرد میباشد. KPIبه ما در درک میزان خوب بودن عملکرد سازمان، واحد سازمانی و افراد در مقایسه با اهداف کمی و کیفی راهبردی تعریف شده برای هر یک کمک خواهد کرد.
در اینجا با ارائه یک مثال ساده، به شما در درک مفهوم KPI کمک خواهیم کرد. یک کشتی را در نظر بگیرید که میخواهد تعدادی مسافر از شهر A به شهر B ببرد. هدف این سفر، رساندن مسافرین و تعدادی محمولههای باری ضرف مدت 10 روز میباشد. در گام اول، کاپیتان و خدمه کشتی نیاز به اطلاعاتی پیرامون ناوبری کشتی خواهند داشت تا بتوانند برنامه و نقشه راه سفر خود را همسو با آن طرحریزی نمایند. در این مثال KPI مفید میتواند دادههای مکانی GPS، سرعت متوسط، سطوح سوخت کشتی، اطلاعات آب و هوایی و … باشد. این شاخصها به تیم کمک خواهد کرد که وضعیت خود را درک کنند و بدانند که آیا همسو با برنامه ارائه شده برای سفر در حرکتند یا خیر و نیز به آنها کمک خواهد کرد تا بتوانند تصمیمات مقتضی را پیرامون ادامه سفر اخذ نمایند.
شاخصها در شرکتها و سازمانها نیز دقیقاً مشابه مثال فوق است. اگر هدف یک شرکت کسب سود بیشتر است، شاخصهای آن میتواند میزان رشد فروش در بازههای زمانی مطلوب، حاشیه سود و میزان هزینههای اجرایی و … میباشد. اگر هدف یک سازمان جذب مشتری جدید و ایجاد یک برند خوب میباشد، باید میزان آگاهی دیگران و مشتریان از برند را سنجش نماید. اگر یک سازمان بخواهد اطمینان حاصل نماید که کارکنان به خوبی کار میکنند، باید عملکرد کارکنان خود را به عنوان یک KPI سنجش نمایند.
چالشی که بسیاری از سازمانها با آن روبههستند انتخاب صحیح KPIاز میان فهرست هزاران شاخص میباشد. انخاب اشتباه KPI این خطر را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد که آن را در مسیر اشتباهی قرار دهد و آنها را تشویق به حصول چیزی کند که هیچ پیشرفتی برای آنها حاصل نخواهد کرد. این را به خاطر داشته باشید که دلیل اهمیت KPI همسویی آن با اهداف راهبردی سازمانی و سنجش آنها میباشد و اگر اشتباه انتخاب شوند مخاطره عدم تحقق اهداف سازمانی را به وجود خواهند آورد.
KPI اثربخش همسویی خیلی زیادی با اهداف راهبردی خواهد داشت. هنگامی که ما قصد کمک به یک سازمان را در انتخاب درست KPI داریم باید در گام اول یک چارچوب مشخص مدیریت عملکرد را در سازمان توسعه دهیم و بر اساس آن اولویتهای راهبردی سازمان را شناسایی نماییم. پس از توسعه این چارچوب مدیریت عملکرد و شناسایی دقیق اهداف، مدیران اجرایی سازمان میتوانند همسو با چارچوب، پرسشهای مهمی پیرامون موارد بحرانی کسبوکار خود مطرح نمایند و با اخذ جوابهای مناسبی برای هر یک از آنها، KPI مناسب را استقرار دهند و روش سنجش آنها را نیز مشخص نمایند. با این روش KPI دقیقا اهداف راهبردی سازمان را پوشش میدهد میدهد.
در مباحث مربوط به مدیریت راهبردی به این روش فورموله نمودن استراتژی میگویند. مشکلی که بسیاری از سازمانها با آن مواجه هستند، در این است که آنها وقت بسیار زیادی برای ایجاد برنامههای راهبردی صرف میکنند، ولی فرصتی برای فورموله کردن این برنامههای راهبردی به اهداف کمی قابل تحقق و محصولات ملموس نمیگذارند. با فورموله کردن دقیق برنامه راهبردی که عموما کلیات و اهداف کیفی کلان را شامل میشود، به اهداف و محصولات و پروژههای کوچک، قابل تحقق و قابل سنجش به راحتی میتوان KPI اثربخشی همسو با برنامه راهبردی کلان سازمان ایجاد نمود.